ولایت غریب ، ولایت قریب

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت ، دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت، انذاری است از خداوند برای ..

ولایت غریب ، ولایت قریب

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت ، دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت، انذاری است از خداوند برای ..

از خلقت تا خلافت / فسمت اول

از خلقت تا خلافت

انسان کیست؟

برای شناخت انسان، باید سیری در خلقت او کنیم تا دریابیم از کجا و چرا آمده است. قرآن در چند سوره صحبت از خلقت انسان می کند که در هر قسمت به بخشی از روند خلقت او اشاره دارد. اولین اشاره قرآن به زمانی است که او «هیچ» بود. ظاهراً به «هیچ» نمی شود اشاره کرد ولی اکنون که «هست» شده، می توان به زمانی که «هیچ» بود اشاره کرد. مثل این که به آدم عاقلی بگویند آن زمان که بچه بودی و عقل نداشتی. درست است که آن زمان عقل نداشت، ولی اکنون که عقل دارد.

1ـ اولین مرحله خلقت انسان زمانی است که هیچ بود «اَوَلا یَذکُرُ الاِنسانُ اَنّا خَلَقناهُ مِن قَبلُ وَلَم یَکُ شَیئاً»[1] علت این که این مرحله به عنوان اولین مرحله از خلقت قلمداد شده این است که این زمان، مرحله اراده خلقت است که اهم قضیه همین جا است. تا اراده اولیه مبنی بر ایجاد چیزی نباشد، آن شییء اصلاً به وجود نمی آید. در حقیقت مرحله انشاء، همین زمان است.

2ـ زمان دوم وقتی است که «چیزکی» بود ولی آنقدر ناچیز و نامربوط که به حساب نمی آمد و قابل ذکر نبود و نمی شد از آن تلقی انسان نمود. «هَل اَتی عَلَی الاِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُن شَیئاً مَذکوُراً»[2]

3ـ سومین مرحله زمانی است که خلقت اصلی او شروع می شود. «اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ وَ بَدَأَ خَلقَ الاِنسانِ مِن طینٍ»[3]دلیل این که آغاز خلقت از گل را مرحله سوم قرار دادیم است که در مرحله قبلی که فرمود «چیز قابل ذکری نبودی» اشاره به مصالح خلقت او داشت که یکی از آن ها خاک بود «و الله خلقکم من تراب»[4] و دیگری آب. «و هو الذی خلق من الماء بشرا»[5] که این ها هیچ کدام انسان را تداعی نمی کردند به همین خاطر فرمود چیزی نبودی که بشود از آن متذکر انسان شد. اما از وقتی آب و تراب با هم مخلوط شدند و «گل» درست شد، امری اتفاقی نبود بلکه هدف از ایجاد گل، خلقت انسان بود لذا با «بَدَأَ» اشاره به ابتدای شروع کار می کند نه آغاز تصمیم خلقت یا مصالح اولیه.

لازم است نگاهی به هم به ابتدای آی کنیم «الذی احسن کل شیء خلقه». خدا هر چیزی را که خلق می کند، آن شییء در کمال حسن و زیبایی است. خدا خالق زشتی ها نیست و زشتی هم خلق نکرده است. آنچه که به آن «زشت» گفته می شود، ناشی از مقایسه ای است که ذهن و طبع و میل ما با دیگر اشیاء هم سنخ او می کند و آنچه را که نپسندیده، از آن تعبیر به زشت نموده است. در حالی که همان «زشت» برای خودش و برای موجودی دیگر که با آن سر و کار دارد زیبا است.

هر شییء برای خودش هدفی دارد و هیچ چیزی عبث و بیهوده آفریده نشده است. تا زمانی که شییء در هدفی که برای آن خلق شده تمام عوامل لازم بریا تحقق هدف از خلقت خود را داشته باشد و هیچ نقصی که تأمین آن هدف را ناممکن یا ناقص کند نداشته باشد، این خلقت احسن است. اگر نقص باشد «زشت» است. حال این خدا با این صفت که هر چیزی را در جهت اهداف خود کامل خلق می کند می خواهد انسان را خلق کند. بنابراین کامل خلق شدن انسان و داشتن همه اسباب و لوازم ضروری برای رسیدن به هدف، همان «خلق احسن» است. اطلاع از این امر به انسان اطمینان خاطر می دهد که رسیدن به هدف «شدنی» است. «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» بیان دیگری از همین مفهوم است. تکالیف و اعمالی که باید انجام شود تا بتوان به هدف رسید، تماماً متناسب با توانایی های خلقی و «وسع» انسان است که قبل از دستور به انجام تکلیف، وسعت و ظرفیت لازم در او ایجاد شده است. لذا تمام تکالیف محوله، امور قابل اجرا هستند و اگر انجام نمی شود ناشی از نقصی خلقت او نیست.

آنها که نقصی در خلقت جسمی خود دارند، این نقص، معذوریت از انجام تکالیفی است که به آن قوا و یا اعضاء احتیاج باشد و در هدفی که خدا تعیین کرده هیچ یک از این نوع نقایص جسمانی مانع از رسیدن به آن هدف نیست. همچنان که قرآن می فرماید اگر به جهاد نمی توانید بروید، دعا که می توانید بکنید. نصیحت که می توانید بکنید. در سوره فتح نیز می فرماید این مهم نیست که قادر به جهاد هستید یا خیر، اصل این است که از خدا و رسول او اطاعت کنید.

این که عده ای تنبلی و هواهای نفسانی و نخواستن ها را بهانه می کنند و به آیه «لا یکلف الله…» متوسل می شوند، دلیل آن همان نخواستن است.

4ـ مرحله چهارم موقع عصاره گیری از آن گل است و آن مقدار که مفید و لازم است استحصال می شود. «و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین» (و ما انسان را از عصاره یک گل خلق کردیم سوره مومنون آیه 12). سلاله همان عصاره و باقی مانده مفید است.

5ـ این مرحله اشاره به زمانی است که آن «عصاره» باید ترکیبات لازم را در درون و در سطح خارجی خود و هوا طی زمان معینی انجام دهد. لذا آن سلاله مدتی به حال خود واگذاشته شد. «هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا»[6]

6 ـ عصاره به حال خود رها شده بعد از ترکیبات لازم، تبدیل به لجن سیاه شده ای که زمانی هم بر آن سپری شده، می گردد و مجدداً خشک می شود. «و لقد خلقنا الانسان صلصال من حما مسنون»[7]

7ـ لجن خشک شده بعد از مدتی مجدداً رطوبت لازم را از محیط می گیرد و به لجن چسبناک تغییر می کند تا به واسطه خاصیت چسبندگی، اجزاء گل بتوانند به یکدیگر چسبیده و یک پیکره را تشکیل دهند. «انا خلقناهم من طین لازب»[8]

8 ـ هنگام تسویه و شکل دادن و دقایق و ظرایف انسان را ایجاد کردن است. تسویه، همان تعادل و ایجاد تناسب در کل وجود و هم در تک تک اعضاء است. «الذی خلقک فسویک فعدلک»[9]

9ـ موجود تسویه شده را مدتی در محیط خود گذارد تا کاملاً خشک مانند سفال پخته شده گردد. «خلق الانسان من صلصال کالفخار»[10]

10ـ با نفخه روحی و دمیدن روح در بدن او موجودی که نامش انسان است قدم به عرصه حیات می گذارد. «ثم سواه و نفخ فیه من روحه»[11]

این جا مرحله ظهور کامل آن اراده ای است که در ابتدا شده بود. تا مرحله گل پخته شده به هیچ وجه اثری از حیات در وجود مخلوق به چشم نمی خورد. بنابراین تمام فرضیه هایی که عده ای برای خود فرض کرده اند که این فسیل چنین می گوید و آن سنگواره چنان، هیچ کدام قطعاً دلیلی را ندارند و همه گمان است و گمان هم هیچ گاه جای حقیقت را نمی تواند بگیرد. بر فرض که فرضیه های آنان را بپذیریم. آیا غیر از این است که در چارچوب مراحل آن فرضیه، تمام آن خلقت را خدا انجام داده؟ یا قصدشان از ارائه چنان فرضیه هایی انکار خداوند است؟ اگر قائل به خدا هستند و منتها معتقدند که ترتیب خلقت این گونه که ما می گوییم بوده است. فقط نصیحت شان می کنیم که سعی نکنید فرضیه های دیگران را بر آیات خدا منطبق کنید. کار خدا را بگذارید تا خودش بگوید چگونه بوده.

در بیان مراحل فوق الذکر، مقدار زمان طی شده مقصد ما نبود بلکه تداوم آن مورد نظر بود. خواه هزاران سال طول کشیده باشد خواه یک ساعت.

سخن دیگر این که این خلقت ناشی از خلقت تناسلی نیست، بلکه خلقتی بوده بدون خروج از پدر و مادر. این که عده ای برای آدم علیه السلام پدر و مادر قائل شده اند، منتها پدر و مادری که تا آن زمان به آنها عقل داده نشده بود و از زمان آدم است که «انسان عاقل» پدید می آید و دمیدن روح یا تعلیم اسماء را اعطاء عقل برداشت کرده اند، سخنی ناصواب و غلط است.

حضرت عیسی علیه السلام وقتی بدون پدر متولد شد خیلی ها اشکال کردند که مگر می شود کسی بدون پدر متولد شود. خدا برای آنها مثال آدم علیه السلام را می زند که او نه پدر داشت و نه مادر. پس اگر خدا بخواهد بدون پدر هم می شود کسی متولد شود. «ان مثل عیسی عند الله کمثل ادم خلقه من تراب»[12]

آدم اولین انسان است ولی هنوز زوجی ندارد. قرآن از چگونگی خلقت زوج او اطلاعی نمی دهد فقط اعلام می دارد که از این انسان برای او زوجی آفریده شد. از این جا به بعد است که تکثیر نوع انسان به شیوه تناسلی است.

قرآن مراحل و تطورات خلقت تناسلی را نیز طی ده مرحله بیان می کند.

1ـ خلقت انسان از آب بی مقدار و پست «الم نخلقکم من ماء مهین»[13]

2ـ خلقت از آب جهنده[14] «خلق من ماء دافق»[15]

3ـ خلقت از نطفه که اشاره به اولین زمان های ممزوج شدن عوامل تولید نسل زن و مرد است که در رحم زن تشکیل می شود. «ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین»

4ـ خلقت انسان از ممزوجی که علقه را تشیکل داده اند و شکل خون لخته را دارد. «ثم خلقنا النطفه علقه»[16]

5ـ خلقت انسان از گوشت متراکم بی شکل «فخلقنا العلقه مضغه»

6ـ خلقت از استخوان «فخلقنا المضغه عظاما»

7ـ مرحله ای که گوشت روی تمام استخوان ها را می پوشاند. «فکسونا العظام لحما»

8ـ زمانی که اندام شکل می گیرد و چره، تصویر خود را پیدا می کند. «و صور کم فاحسن صور کم»[17]

9ـ مرحله اعطای احساس بالقوه تشخیص توسط چشم و گوش و دل که این چشم و گوش در طبیعت صدا و تصویر را تشخیص می دهد و در جامعه، حق و باطل را از هم تمیز می دهد و قلب که محل درک و حقیقت است. «و جعل لکم السمع و الابصار و الا فئده»[18]

10- و بالاخره آخرین مرحله تولد از مادر و طلوع فجر انسان در دنیای آزمایش برای اثبات ایمان به خدا و بقای بر پیمان و خروج از ظلمات به سوی نور.

تولد یک نفر از آمیزش دو نفر.

سفری که مراحل آن در تاریکی های دهگانه رحم و مقصدش فجر عبودیت است.

«والفجر و لیال عشر و الشفع و الوتر و الیل اذا یسر»[19] قسم به طلوع فجر و قسمت به تاریکی های دهگانه و قسمت به آن دو تا و قسمت به این یکی و قسمت به شب که به سوی نور می رود. آیا این قسم ها برای صاحب شعور به عنوان قسمت کفایت می کند؟ «هل فی ذلک قسم لذی حجر»[20] که انسان برای عبودیت خدا خلق شده و باید وارد جرگه بندگان او شود. «فادخلی فی عبادی»[21]

موجودی که خلق شده شناسنامه دارد: عناصر سازنده جسم او خاک است و آب. معنویت اش روح خدا است.

صفت اش عبد است و اسمش انسان که اسم عام او است.[22]


[1] آیا انسان نمی داند که ما او را از قبل خلق کردیم در حال که هیچ بود. سوره مریم آیه 67
[2] آیا بر انسان زمانی از دهر گذشته است که در آن زمان چیز قابل ذکری نبوده؟ سوره انسان آیه یک حضرت علی علیه السلام این آیه را اینگونه معنی کرده اند که چیز قابل ذکری در خارج نبود ولی در علم خداوند حضور داشت.
[3] آن خدایی که هر چیزی را در زیباترین شکل خود می آفریند و خلقت انسان را نیز از گل آغاز کرد. سوره سجد آیه 7
[4] و خدا شما را از خاک آفرید. سوره فاطر آیه 11
[5] و آن خدایی است که از آب بشر را خلق کرد. سوره فرقان آیه 54
[6] او کسی است که شما را از گل خلق کرد سپس مدتی را بر آن گل گذرانید. سوره انعام آیه 2
[7] و ما انسان را از خشک شده لجن سیاه کهنه خلق کردیم. سوره حجر آیه 26
[8] سویه صافات آیه 11
[9] سوره انفطار آیه 4
[10] سوره الرحمن آیه 14
[11] ترتیب مراحل خلقت انسان با الهام از خطبه یکم نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام تنظیم شده است.
[12] مثال عیسی نزد خدا همانند مثال آدم است که او را از خاک خلق کرد. سوره آل عمران آیه 59
[13] سوره مرسلات آیه 20
[14] منی (اسپرم) در یک قسمت بیضه ساخته می شود و آب منی در قسمت دیگر که توسط لوله ای به هم متصل و پس از ممزوج شدن جمعاً منی را تشکیل می دهند.
[15] سوره طارق آیه 6
[16] (در بندهای شماره 4ـ 5ـ 6ـ 7) سوره مومنون آیات 13 و 14
[17] سوره مومن آیه 64
[18] سوره سجده آیه 9
[19] سوره فجر آیات 1 تا 5
[20] سوره فجر آیات 1 تا 5
[21] سوره فجر آیه 29
[22] در میان عناصر مرکب تنها عنصری که تغییر شکل نداده و از بین نمی رود خاک است. همه عناصر مرکب تجزیه می شوند الا خاک که نه تنها تجزیه نمی شود بلکه عامل تجزیه عناصر دیگر است و این نشان از اثرگذاری انسان بر هستی و تغییر شکل آن به صورت مطلوب است.آب مایه زندگی و موجب حیات و زنده کردن هر چیز است «من الماء کل شیء حیء»روح خدا نیز حامل صفات او مثل رحمت و رأفت، قدرت و عزت، علم و حکمت، جلال و جبروت و … با خود است از چنین مثلثی است که انسان بوجود می آید تا همیشه پایدار باشد. زنده باشد، زنده کند و خود را به صفات خدایی مجهز نماید تا بتواند به مقام خلیفه اللهی دست یابد.



نظرات 4 + ارسال نظر
حدیثه شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:08

سلام
ممنون از حضورتان و دعایی که فرمودید
یه جمله نوشته بودید منظورتان رو نفهمیدم:
امیدوارم روزی فرا رسد که سطح معارف ارائه شده از جانب حضرتعالی بالاتر رفته و حظ و بهره کافی ببریم . إن شاءالله .
در جهت روشن شدن کلامتان توضیح بیشتری بفرمایید .
ممنون می شوم
از لینک هم ممنون. این وبلاگ صرفا برای جمع اوری و استفاده در اینترنت از منابع روایی است و البته اولین سودش به خودمه که می خونم و روایات رو م یذارم دوما بقیه افراد که بهره ببرند و کلام اهل بیت نشر پیدا کند.
ممنون می شم منظورتان رو از اون جمله بفرمایید . متوجه نشدم.
در پناه حق باشید

سلام علیکم . به روی دیدگانمان . إن شاءالله در وبلاگ زیبایتان توضیح خواهم داد . خداوند خیر دنیا و آخرت را به شما مرحمت فرماید .

سیاه مشق شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:19 http://zeinab61.blogfa.com/

سلام
ماشاالله که طولانی نوشتید.
من همیطور که می خونم نظرم رو هم کنارش م ینویسم.
در مرحله اول که فرمودید هیچ و اراده به نظر من و طبق ایه قران این مرحله قبل از مرحله اراده خداوند تبارک و تعالی باید باشد زیرا خداوند به محض اراده ایجاد هم م یکند. و این گونه که شما فرمودید برداشت فاصله زمانی حتی به اندکی بین اراده خداوند و مرحله ایجاد در اذهان شکل می گیرد. کن فیکون...
نکته ای که درباره خلقت احسن و هدفدار بودن انسان فرمودید هم بسیار جالب بود.
پست عالمانه ای بود. بسیار استفاده کردم.
اما یه نکته ای رو نفرموده بودید که جایش خالی بود.
اینکه این انسان با این خلقت به چه هدفی افریده شده. اهداف عام و خاصش چیست؟ این همه مراحل برای این خلقت نشان از هدفی عظیم رو می ده.
ممنون از این پست.
پایدارباشید

سلام علیکم . خوش آمدید و از نظرتان هم ممنونیم . از طولانی بودن مطالب ما گلایه نفرمائید . بعضی عزیزان درخواست داشته اند که ما مطالبمان را یکجا ارائه کنیم تا زودتر به این معارف دسترسی پیدا کنند . إن شاءالله ما را ببخشید .
در خصوص سؤالاتان باید بگویم جواب تان را در پست بعدی خواهید دید و اگر کفایت نکرد بیشتر خدمت خواهیم بود . خدا خیرتان دهد

حدیثه شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:22 http://noorehadis.blogfa.com/

سلام
ممنون از حضور و حسن توجهتان.
ان شاالله که خیر باشد و در پناه ایزد منان در عافیت باشید.
ممنون از دعایی که فرمودید و لینک
وقتی کسی م یگه که لینک کردم به نظرم می یاد که کلام معصوم رو لینک کرده چون این وبلاگ غیر از کلام معصوم چیزی دیگه ای نداره و اونوقته که خطاب به اهل بیت م یگویم: این فرد شما رو در این دنیا لینک کرد، شما هم او را در دنیا و اخرت لینک بفرمایید.
در پناه حق باشید

سلام علیکم
بسیار عالی فرمودید .

محمد جواد دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:50 http://گنج محبت

مانودی بشی کما نودی بالولایه

هیچ چیزی تو این عالم به اندازه ولایت سفارش نشد

چون مقام ولایت آینه تمام نمای صفات جمال و جلال حضرت حق است خداوند متعال در این آینه مشاهده می شود
لذا قطب تمام شرایع و کتب اسمانی قران شد و قطب قران مقام ولایت و قطب ولایت فاطمه زهرا سلام الله علیها شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد