ولایت غریب ، ولایت قریب

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت ، دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت، انذاری است از خداوند برای ..

ولایت غریب ، ولایت قریب

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت ، دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت، انذاری است از خداوند برای ..

از خلقت تا خلافت / قسمت دوم و پایانی

«انسان» موجودی است «مأنوس» که با دو بستر رشد خود یعنی طبیعت و شریعت کاملاً «انس» دارد. هر آنچه برای رشد خود نیاز دارد، پاسخ آن در آن دو بستر موجود است و انسان با هر دو آنها همچون «انیس و مونس» است. بستر طبیعت پاسخ نیازهای جسمی او را می دهد و بستر شریعت نیازهای روحی او را تامین می کند و هر دو بستر توأماً یاری اش می کنند تا به انسانیت خود برسد.

مایه رشد او، وجود قوانین مساعد با فطرت اوست تا با بهره وری از زمینه مستعد آنها بتواند استعدادهای خود را شکوفا کرده و به سعادت برسد.

خصلت بارز او نیز مبارزه است با هر چه که سد راه این «رفتن» باشد. بروز هر مرحله ای از رشد، گامی است به جلو تا به جایی که بتواند خود را موحد کامل به خدای واحد ابراز کند. «و برزوا الله الواحد القهار»

«انسان» با مسماترین اسم عام است که می توان روی این موجود تازه پا به حیات گذارده گذاشت.

یعنی انسان مانوس با خلقت خدا.

مراحل مبارزه اش نیز با هوای نفس و شیطان و دنیاپرستی دهگانه است:

1ـ نماز2ـ روزه3ـ حج4ـ جهاد5ـ خمس6ـ زکات7ـ امر به معروف8ـ نهی از منکر9ـ تولّی (ولایت)10ـ تبّری (برائت)

تا این جا طی ده مرحله پا به عرصه وجود گذارد. طی ده مرحله برای گذراندن دوره آزمایش به تبعیدگاه خود آمد. طی ده مرحله هم به خودسازی و اصلاح جامعه پرداخت. اکنون آماده است تا با کل هستی، در حرکت به سوی خدا هماهنگ شود و وحدت تمام هستی را به نمایش بگذارد.تجلی این هماهنگی در وحدت کجا است؟ در «حج».

ادامه مطلب ...

از خلقت تا خلافت / فسمت اول

از خلقت تا خلافت

انسان کیست؟

برای شناخت انسان، باید سیری در خلقت او کنیم تا دریابیم از کجا و چرا آمده است. قرآن در چند سوره صحبت از خلقت انسان می کند که در هر قسمت به بخشی از روند خلقت او اشاره دارد. اولین اشاره قرآن به زمانی است که او «هیچ» بود. ظاهراً به «هیچ» نمی شود اشاره کرد ولی اکنون که «هست» شده، می توان به زمانی که «هیچ» بود اشاره کرد. مثل این که به آدم عاقلی بگویند آن زمان که بچه بودی و عقل نداشتی. درست است که آن زمان عقل نداشت، ولی اکنون که عقل دارد.

1ـ اولین مرحله خلقت انسان زمانی است که هیچ بود «اَوَلا یَذکُرُ الاِنسانُ اَنّا خَلَقناهُ مِن قَبلُ وَلَم یَکُ شَیئاً»[1] علت این که این مرحله به عنوان اولین مرحله از خلقت قلمداد شده این است که این زمان، مرحله اراده خلقت است که اهم قضیه همین جا است. تا اراده اولیه مبنی بر ایجاد چیزی نباشد، آن شییء اصلاً به وجود نمی آید. در حقیقت مرحله انشاء، همین زمان است.

2ـ زمان دوم وقتی است که «چیزکی» بود ولی آنقدر ناچیز و نامربوط که به حساب نمی آمد و قابل ذکر نبود و نمی شد از آن تلقی انسان نمود. «هَل اَتی عَلَی الاِنسانِ حینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُن شَیئاً مَذکوُراً»[2]

ادامه مطلب ...