ولایت غریب ، ولایت قریب

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت ، دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت، انذاری است از خداوند برای ..

ولایت غریب ، ولایت قریب

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت ، دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت، انذاری است از خداوند برای ..

از «شعیب» تا « فاطمه‌ » قسمت پایانی

بعد همان هدهد به ظاهر کوچک با تأسف می گوید چرا به خدایی که هر آشکار و نهانی را می داند سجده نمی کنند. مگر ما منطق هدهد را قبول نداریم؟ چرا منطق مورچه را نپذیریم؟

قرآن چقدر زیبا ابتدا و انتهای حکومت «موسایی» و «سلیمانی» را که از دل حکومت عصایی موسی درآمده و اوج قدرت آن است را به هم وصل می کند و نشان می دهد همان عصایی که اول کار فقط یک چوب بود و به درد تکیه دادن و ریختن برگ برای گوسفندان می خورد، اکنون تبدیل به «مِنسَأَة» همان عصای سلطنت می شود و سلیمان در حالی که به همان عصا تکیه داده سر پا فوت می کند و با جویده شدن همان عصا، آن هم به وسیله موجود بسیار کوچکی مثل موریانه تمام قدرت حکومتی سرنگون می شود و جن و عفریت و باد و پرنده همه دنبال کار خود می روند. همان عصا که موجبات حکومت را فراهم کرد، همان عصا هم با شکسته شدن خود، پایان آن را اعلام می کند.

در این سوره، قرآن از دو «مؤنث» صحبت می کند. یکی ملکه مورچه ها «نمله» و دیگری ملکه سبأ «بلقیس». مؤنث بودن هر دو رهبر کنایه از حکومتی است که نسبت به حکومت سلیمان ضعیف ترند ولی به نوعی در برابر حکومت سلیمانی قرار می گیرند و هر کدام شان نسبت به آن موضعی اتخاذ می کنند متفاوت از موضع دیگری.

ملکه مورچه ها با دیدن قدرت و عظمت سلیمان، مجذوب حشمت و جلال او نشده و از افرادی که رهبری آنها را داشت می خواهد به مکان امن و آرامش خود پناه ببرند «اُدخُلوُا مَساکِنَکُم» و می گوید پناه بردن به «خانه فطری» یگانه راهی است که بقا و سبز بودن شما را در بردارد. اما ملکه سبا با دیدن تخت خود در آن قصر، همه چیز خود را می بازد و نه تنها افرادی که رهبری آنها را داشت فراموش می کند بلکه با خودباختگی هر چه تمام، عرض و ارزش خود را به پای آن جلال موقت می ریزد. «کَشَفَت عَن ساقَیها» (هر دو پایش را عریان کرد.) این جمله کنایه از این است که دو پایی که می توانست او را سر پای خود نگه دارد و به تعبیر دیگر آنچه را که از عرض و ارزش انسان فطری باید برای خود نگه می داشت را در برابر بدست آوردن «قصر سلیمانی» بر سر بازار نهاد. دقت شود که بلقیس در اینجا به عنوان یک رهبر مطرح است نه یک زن. یکی با رفتن به «خانه» خود را می پوشاند. یکی دیگر با درآمدن به «قصر»، علی رئوس الشهاد پاهای خود را عریان می کند.

ادامه مطلب ...

از «شعیب» تا « فاطمه‌ »


تیمناً بمناسبت ایام فاطمیه سلام الله علیها با مقاله دو قسمتی از شعیب تا فاطمه در خدمت شما عزیزان هستیم . مقاله اخیر قسمت اول می باشد . با تشکر از مدیریت سایت خطب نادره امام علی علیه السلام .

می خواهیم فرضی را پیش بکشیم مبنی بر این که نبوت ختم نشده است و قرار است تا چند نوبت دیگر پیامبرانی مبعوث شوند و کتاب هایی هم با خود بیاورند. سوال این است آیا می شود حدس زد کتاب یا کتاب های آتی چه محتوایی می داشتند و از چه موضوعاتی صحبت می کردند؟

در یک بررسی اجمالی از تورات و انجیل و قرآن، می بینیم کلیات فصول آن عبارتند از: بیان چگونگی خلقت هستی و انسان، هدایت به توحید، حقانیت نبوت، ذکر داستان پیامبران گذشته به جهت عبرت، احکام، بشارت به پیامبر آینده (غیر از قرآن)، معاد، پاداش آخرت و … نقطه مشترک دیگری هم که هر سه کتاب دارند، سکوت آنها در برابر حوادث و اتفاقاتی که بر پیامبر بعدی خواهد افتاد است و چیزی از آن بیان نمی کنند. هر چه هست درباره گذشته است. برای مثال تورات از مسائلی که بر عیسی علیه السلام خواهد گذشت چیزی بیان نمی کند ولی قرآن حوادث آن را بازگو می کند. پس اگر قرار بود کتابی در آینده نازل شود، قطعاً کتاب آینده تمام موضوعاتی که در کتاب ها مشترک است را بیان می کرد منتها کامل تر از قبلی ها. ضمن آنکه از وقایعی که بر پیامبر اسلام و بعد از او ) تا زمان دین جدید) اتفاق افتاده بود خبر می داد و امت خود را از چگونگی آن حوادث مطلع می کرد تا مایه عبرت و پند آنها شود. کتاب بعد از آن هم شامل همین موضوعات می شد به علاوه وقایع زمان پیامبر قبل از خودش همین طور تا آخر به همین روال می بود. حالا فرض خود را پس می گیریم. چون نبوت ختم شده و قرآن هم آخرین کتاب است و پیامبر یا کتاب دیگری نخواهد آمد. بررسی می کنیم که قرآن برای نسل امروز چه دارد.

ادامه مطلب ...

سخنی با خوانندگان گرامی


آنهائی که با قرآن کمتر آشنا هستند ، بهتر خواهد بود اگر بعد از اطلاع از موضوعی که مطرح خواهد شد ، قبلاً به یکی از تفاسیر مراجعه و اطلاعی مقدماتی از آن کسب نمایند . زیاده خواهد بود اگر گفته شود کسانی که آگاهی و اطلاع بیشتری از قرآن داشته و بر تفاسیر قرآن تسلط دارند بهره بیشتری خواهند برد . زیرا بهتر درک خواهند نمود دیگران چه گفته اند و این وبلاگ چه می گوید .

اهل قرآن می دانند که برداشت جدید از آیات مغایرتی با برداشت های دیگران از همان آیات ندارد زیرا آیات قرآن معانی متفاوتی دارند و هر بطنی از آن مفهوم تازه ای ارائه می دهد .

در این جا سخن از « مَن قال » نیست بلکه « ما قال » مطرح است . ( حضرت علی علیه السلام فرمود : نگاه نکنید چه کسی می گوید ، بنگرید چه می گوید . ) لذا انتظار داریم به هنگام مواجه شدن با مطالب جدید و عجیب ، معیار این نباشد که « اشخاص » چه گفته اند . بلکه در این اندیشیده شود که « چه گفته می شود » .

در آخر از همه استدعا داریم به هنگام مطالعه وبلاگ ، اطلاعات و قضاوت های فبلی خود را فعلاً کنار بگذارند تا معلوم گردد چه گفته می شود . بسیاری از مطالب که برای اولین بار در تاریخ تفسیر قرآن مطرح می شود قطعاً تازگی داشته و مغایر با مفاهیم « جا افتاده » است . لذا ذهنیات قبلی مزاحم درک از آن خواهد بود .

اگر انتقاد یا اعتراضی به برخی مطالب وبلاگ هست که با معلومات قبلی در تعارض باشد ، توصیه ما به « صبر » است تا پایان مطالعه مطالب . اگر در آخر چیزی باقی ماند . به گوش جان خواهیم شنید و إن شاءالله حق پذیر خواهیم بود .

چنانچه شرط فوق الذکر پذیرفته نیست ، تقاضا می شود از مطالعه وبلاگ صرف نظر فرمایند . ولی اگر تصمیم به مطالعه وبلاگ گرفته شده شرط ما برقرار است .

« وَ کَفی بِاللهِ شَهیداً »

علت راه اندازی وبلاگ


إنَّ فی ذلک لَذِکری لِمَن کانَ لَهُ قلبٌ أو اَلقَی السَّمعَ وَ هُوَ شَهیدٌ


در این بیان تذکری است برای کسی که صاحبدل است یا با حضور و آگاهی گوش فرا می دارد تا دریابد چه می گویند .

علتی که موجب شد تا این وبلاگ راه اندازی گردد دو موضوع است :

اول – ارائه شیوه ای برای تحقیق در قرآن و این که چگونه باید به قرآن نگریسته شود . قرآن کتابی است « ساکت » که باید آنرا به نطق وا داشت . این وبلاگ شیوه هائی را مطرح می کند تا بتوان به توفیقاتی در این زمینه نائل آمد و جویندگان را دعوت می کند که با تغییر در دیدگاه خود نسبت به قرآن ، « نادیده » های آن را ببینند .

دوم – بررسی ولایت از زاویه ای که از آن دیدگاه کمتر به ولایت نگاه شده است و آن پیدا کردن « ولایت » در قرآن است .

قرآن از آغاز خلقت هستی و انسان ، بعثت انبیاء تا اواخر عمر آخرین پیامبر ، انسان را همراهی می کند . ظاهر قضیه این است که قرآن بعد از فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تا آغاز ظهور قیامت ساکت است . بهنگام شروع قیامت دوباره به سراغ انسان می آید و او را در حالی که سراسیمه است و می پرسد « چه خبر شده » ؟ نشان می دهد . اما در این وبلاگ با اعتقاد به اینکه قرآن در این دوره ساکت نبوده است به تحقیق پرداخته و وقایع اتفاقیه از سقیفه بنی ساعده تا غیبت ، ظهور ، رجعت و حتی بعد از آن را از قرآن بیرون کشیده و آیات را به سخن آورده است تا تاریخ امامت را بازگو کنند . ...    

نوشتن ، جاودانه کردن اندیشه است

وبلاگ حاضر ، بحثی است در ولایت برای معتقدان به ولایت

دعوتی است به ولایت برای بی خبران از ولایت

انذاری است از خداوند برای مخالفان ولایت

و بشارتی است برای همه منتظران ولایت

ولایت هم در معنی ، هم در باور و هم در مصداق همیشه غریب و مظلوم بوده است .

در بحبوحه شکوفائی خود غریب بود ، در طول تاریخ غریب بود ، امروز هم غریب است . عجبا که در وطن خود هم غریب افتاده است . گوئی غربت با ولایت همزاد است .

هر چند که شرط « محبت » و « وِداد » رعایت شده و مهد محبت به ولایت همین جا است . اما بیّناتِ ولایت در باورها کم فروغ است . پشتوانه تحققِ ولایت ، هنوز « غلیظ » و « مُستوی » نشده است . ( اشاره به آیه 29 سوره فتح )

ایمان هنوز در زندان « تقیّه » است .

« انتظار » را گرد فراموشی گرفته است .

اینها همه هشدار است که آنچه تا بحال درباره ولایت سخن گفته شده و یا در این باره کتاب نوشته شده ، کم است و هنوز حداقل حق آن نیز ادا نشده است .

قصد آن نیست گفته شود در این وبلاگ حق آن ادا خواهد شد ، که آن حق ، ادا شدنی نیست . هر چه بگویند و بنویسند کم است .

تلاش حاضر ، بررسی اجمالی در ولایت است منتها از نگاه دیگر . نگاهی که کمتر از آن استفاده شده است . اگر قصد بود همان حرف های گذشتگان مکرّم تکرار شود ، بهتر از آن را ، آن بزرگان از زوایائی چند گفته اند .

عده ای که در پی یافتن ولایت در قرآن بوده اند چون اکثراً با دید همیشگی به قرآن نگریسته اند لاجرم در لا به لای آیات آن گرفتار ذهنیات و دانسته های قبلی خود شده اند . اما این وبلاگ برای هر کس در هر سطح علمی که باشد ، مطالب بکر و تازه ای در این زمینه در بر داشته و دیدگاه جدیدی برای او می گشاید تا از این منظر ، به مفهوم دیگری از قرآن ، ولایت و رجعت دست یابد . این سخن نیز در تأسی از سنت پیامبران علیهم السلام در توجه نمودن به کتاب است ، نه مطرح شدن نام . که نامی چنین ، از مقوله « یافت می نشود » است . .....